همون اولا که اومده بودم سوئد، یکی از بزرگترین دغدغههام این بود که هرچقدر تلاش میکنم، خونهمون خونه نمیشه. دلم پر میزد واسه اینکه مثل قبل خونهی مامان خودم یا مامان و بابای الف باشیم و از گرمای لذتبخشی که تو در و دیوارها موج میزد، لذت ببریم. اون وقتها فکر میکردم حسی که به اون خونهها داشتهم، بهخاطر آدمهاییه که توش زندگی میکردن. آدمهایی که مستقیم و غیرمستقیم با من رابطهی خونی داشتن و ما در کنارشون عضوی از خانواده بودیم. مدام سعی میکردم به ضربالمثلی که چند سال پیش یه دوست مراکشی برام گفته بود چنگ بندازم و خودم رو از حس بیخانمانی نجات بدم: خونهی آدم جاییه که قلبش اونجاست. اما آخه قلبم هم هزار پاره بود و هر پارهش به یه طرف میکشید ... گرمای خونه با عطر دمنوش و بوی کیک خونگی و غذاها هم پخش نمیشد. به خودم میگفتم لابد به خاطر رنگ و آبه. یه کمیدور و برم رو زلم زیمبو میچسبوندم. شاید هم چون وسایل مال خودمون نیست. شاید بهخاطر نبودن فرشای خوش آب و رنگ ایرانه. شاید چون قفسهی کتابهام نیست. لابد بهخاطر نورپردازی بیجونِ خونههای اینجاست، یا از سرما و تاریکی یا بهخاطر نبودن دوست. شمع میخریدم. لباس گرم میپوشیدم. با عطرها و رنگا بازی میکردم، اما باز چشمهام رو که میبستم، سُر میخوردم زیر پتویی که عصرها مامان روم مینداخت. خونهی مامان هم کموسیله و خلوت بود، پس چرا این حس خالی رو نداشت؟ بهخاطر مامان بود؟ حتماً!
ضرورت استفاده از روغن موتور API SN Plus برای محافظت موتورهای توربوشارژ تزریق مستقیم (TGDI) در برابر بازدید : 245
چهارشنبه 13 آبان 1399 زمان : 4:38